صلی الله علیک با ابا عبد الله

یا صاحب الزمان یا شریک القرآن والامام انس والجان

صلی الله علیک با ابا عبد الله

یا صاحب الزمان یا شریک القرآن والامام انس والجان

ویژگى هاى حضرت مهدى (عج):

ویژگى هاى حضرت مهدى (عج):

تحصیل کمال واقعى انسان، پس از ختم نبوت، به پیروى از رهنمودهاى امام هر عصر وابسته است که پیروى نیز بدون معرفت و شناخت امام ممکن نیست. از این رو، شناخت ویژگى ها و اوصاف ائمه ى اطهار(علیهم السلام)در سیر تکامل فردى و اجتماعى افراد و تحقق ایمان صحیح اهمیت دارد. به گونه اى که با تعابیر گوناگون از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم)روایت شده است:

من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة.()

هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.

بدیهى است شناخت امام، مراتبى دارد که هر مرتبه از آن، به بخشى از نیازهاى افراد در زمینه هاى خاص پاسخ مى گوید و آنان را به معرفت و کمال رهنمون مى سازد.

الف) نسب حضرت مهدى (علیه السلام):

پدر بزرگوار ایشان، امام حسن عسکرى (علیه السلام)، امام یازدهم شیعیان است که در سال 232 هـ ق. در شهر مدینه متولد شد و در سال 260 هـ ق در سامرا به شهادت رسید.

مادر امام زمان (علیه السلام)، نرجس خاتون از طرف پدر، دختر یشوعا پسر قیصر روم شرقى و از طرف مادر، از نوادگان شمعون یکى از حواریون حضرت عیسى (علیه السلام) است که در واقعه ى معجزه مانندى، از روم به مدینه منتقل و سپس در خانه ى امام هادى (علیه السلام)، تحت نظر حکیمه خاتون، دختر امام جواد (علیه السلام)، با احکام اسلام آشنا مى شود. آن گاه امام هادى (علیه السلام)، او را به همسرى حضرت عسکرى (علیه السلام) در مى آورند و بدین ترتیب، این بانوى پاک دامن به افتخار مادرى مهدى آل محمّد (علیه السلام) نایل مى گردد. این بانوى پرهیزکار به روایتى در سال 261 هجرى و بنابر نقل دیگر، یک سال پیش از شهادت امام عسکرى (علیه السلام)، از دنیا رفته اند. قبر شریف این بانوى پرهیزگار، در کنار مرقد مطهر امام یازدهم (علیه السلام)در سامرا قرار دارد.

ب) ولادت حضرت مهدى (علیه السلام):

خلفاى عباسى از طریق روایات زیادى که از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) و ائمه ى اطهار (علیهم السلام) در باره ى امام مهدى (علیه السلام)نقل شده بود، بر این حقیقت کاملا آگاه بودند که به زودى در خاندان اهل بیت (علیهم السلام)، نوزادى چشم به جهان خواهد گشود که بساط ظلم و فساد نظام هاى خود کامه را از جوامع بشرى برخواهد چید. بر این اساس، دستگاه حاکم از زمان امام نهم (علیه السلام) به بعد، آن بزرگواران را بیش از پیش زیر نظر گرفته بود. حتى امام هادى (علیه السلام) و فرزندش امام عسکرى را از مدینه به سامرا (مرکز خلافت عباسى) انتقال دادند تا اعمال و رفتار آنان را کنترل کنند. این فشارها در زمان امامت امام یازدهم به اوج خود رسید و ارتباط آن حضرت را با شیعیان به حداقل رساند. سردمداران حکومت عباسى، بارها او را به زندان منتقل مى کردند و گاه و بى گاه به خانه اش یورش مى بردند و به بازرسى مى پرداختند تا بلکه به آن نوزاد دست یابند. اما مشیّت خداوند آن بود که به مصداق «یریدون لیطفوا نورالله بافواههم والله متم نوره و لوکره الکافرین»،() این مولود مبارک در این خاندان وحى و نبوت، چشم به جهان گشاید.

در شب نیمه ى شعبان سال 255 هـ ق، در حالى که اصلا آثار حمل در مادر بزرگوارشان دیده نمى شد، آن امام همام، به عرصه ى وجود گام نهادند. به این ترتیب در آن شرایط بسیار سخت و آکنده از رعب و وحشت، وعده ى خداوند تحقق یافت و دوازدهمین ستاره ى بر حق امامت با طلوع خویش، افول حاکمیت ستم گران را نوید داد.

با وجود مخفى بودن تولد این مولود، امام عسکرى (علیه السلام) براى اتمام حجت و پیش گیرى از انحراف هاى بعدى، خبر تولد امام دوازدهم را به دوستان و خویشاوندان و شیعیان خاص رساندند و حتى به برخى از آنان، امام (علیه السلام) را نشان دادند. براى مثال، احمد بن اسحاق قمى یکى از بزرگان شیعه مى گوید: خدمت امام عسکرى (علیه السلام) شرفیاب شدم و خواستم در باره ى جانشین آن حضرت پرسش کنم. وقتى به حضور آن حضرت رسیدم، بى آن که من، پرسش خود را مطرح کنم، به من فرمودند:

«اى احمد! خداى متعال از هنگامى که آدم را آفرید، زمین را از حجت، خالى نگذاشته است و تا قیامت نیز آن را از حجت خالى نخواهد گذاشت. براى وجود حجت خداست که بلاها از اهل زمین، دفع مى شود و نعمت هایى چون باران بر آنان نازل مى شود و زمین، برکت و نعمت هاى موجود در خود را به انسان ها ارزانى مى دارد».

اسحاق بن احمد قمى مى پرسد: مولاى من! امام پس از شما کیست؟ به دنبال این پرسش، امام به اندرون خانه وارد شدند. سپس در حالى که پسرى در حدود سه ساله و هم چون ماه نورانى شب چهارده را در بغل داشتند، بیرون آمدند. آن گاه به من فرمودند:

«اى احمد! اگر تو نزد خداى متعال و حجت هاى او گرامى نبودى، پسرم را به تو نشان نمى دادم; همانا او هم نام رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) و هم کنیه ى اوست. او همان کسى است که زمین را از عدل و داد پر خواهد ساخت. مَثل او در این امت، مَثل حضرت خضر (علیه السلام) است. به خداسوگند! او به زودى غایب خواهد شدو دوره ى غیبت او به اندازه اى طول مى کشد که بیشتر مردم به گمراهى و هلاکت گرفتار مى شوند. تنها کسانى که خداوند توفیق پایدارى در امامت را به آنان ارزانى داشته است، نجات مى یابند».

احمد بن اسحاق مى گوید: سرورم! آیا نشانه اى هم وجود دارد تا به کمک آن، بیشتر اطمینان قلبى پیدا کنم؟ در این هنگام آن پسر بچه ى زیبا و نورانى، با لهجه ى عربى بسیار فصیح به آرامى فرمودند:

«منم بقیة الله در زمین; همان کسى که از دشمنان خدا انتقام مى گیرد. اى احمد بن اسحاق! پس از آن که خود او را زیارت کردى، در پى اثر و نشانه ى دیگرى نگرد...».()

ج) امامت حضرت مهدى (علیه السلام):

پیش تر اشاره شد که پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) و ائمه ى اطهار(علیهم السلام)، با تعابیر گوناگون به مسأله ى امامت حضرت مهدى (علیه السلام)اشاره کرده و تقریباً اطلاعات لازم را در باره ى چگونگى تولد، وقایع زندگى و ویژگى هاى حکومت آن حضرت در اختیار مردم قرار داده بودند. براى مثال، در یک مورد، پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) خطاب به على (علیه السلام) فرمودند:

«امامان پس از من دوازده نفرند که اولى آن ها تو هستى و آخر آن ها قائمى است که خداوند به دست او، شرق و غرب عالم را خواهد گشود»().

و یا در جاى دیگر مى فرمایند:

«... نهمین نفر از امامان، قائم اهل بیت من و مهدى این امت است که در رفتار و گفتار و کردار، شبیه ترین مردم به من است. او پس از یک غیبت طولانى و حیرت و سرگردانى ظهور خواهد کرد و دین خدا را در سرتاسر عالم، حاکمیت خواهد بخشید. او با نصرت و تأییدهاى پى در پى خداوند متعال، زمین را پر از عدل و داد خواهد ساخت همان گونه که پیش از آن، از ظلم و ستم پر شده است».()

بنابراین به دلیل شرایط خفقان بارى که خلفاى عباسى ایجاد کرده بودند، حضرت مهدى (علیه السلام) پس از تولد، یک دوره زندگى نیمه مخفى را آغاز کردند. در این دوره که تا شهادت امام عسکرى (علیه السلام)، ادامه داشت، تعداد بسیار اندکى از شیعیان، به دیدار ایشان نایل شدند از آن پس، دوره ى امامت امام دوازدهم (علیه السلام) و مرحله ى خطیر زندگى آن حضرت که به دوره ى غیبت معروف است، آغاز مى شود.

مسأله ى اقامه ى نماز بر پیکر مطهر امام عسکرى (علیه السلام) توسط حضرت مهدى (علیه السلام)، سبب روشنگرى مردم شد و از انحراف هاى بعدى در مسأله ى امامت جلوگیرى کرد. این کار بر همه ى شیعیان آشکار ساخت که پس از امام عسکرى (علیه السلام)، فرزند ایشان عهده دار منصب امامت هستند. بدین ترتیب توطئه ى خطرناکى که خلفاى عباسى، براى نابودى اساس مکتب تشیع طرح ریزى کرده بودند، خنثى شد.

باید دانست عوامل حکومت عباسى پس از شهادت امام عسکرى (علیه السلام)، در صدد برآمدند تا کسى را از سوى خلیفه، مأمور نماز خواندن بر جنازه ى آن حضرت کنند و به پندار باطل خود، با این کار، پایان دوره ى امامت را اعلام و خلیفه ى غاصب عباسى را وارث امامت شیعه معرفى کنند; اما با وجود مقدمه چینى هاى بسیارى که انجام داده بودند، نقشه ى آنان عملى نشد. هنگامى که فرد مورد نظر حکومت، آماده ى نماز خواندن بر پیکر امام یازدهم (علیه السلام)بود، ناگهان کودکى در حدود پنج ساله، با وقار و طمأنینه پیش آمد، آن فرد را کنار زد و خود به اقامه ى نماز پرداخت. این در حالى بود که به عنایت خداوند متعال، مأموران حکومتى نتوانستند حتى کوچک ترین عکس العملى از خود نشان دهند. با پایان نماز نیز، پیش از آن که مأموران حکومتى بتوانند کارى بکنند، آن حضرت از دیدگان غایب شدند. بدین ترتیب، دوره ى امامت حضرت مهدى (علیه السلام)آغاز شد.

آغاز امامت آن حضرت، به مشیّت الهى و برخى مصالح دیگر، با غیبت همراه بود که به «غیبت صغرا» مشهور است و تا سال 329 هجرى قمرى به طول انجامید. پس از آن، مرحله ى جدیدى از غیبت که به دوره ى «غیبت کبرا» معروف است، آغاز شد که تاکنون نیز ادامه دارد. این دوران، سخت ترین دوره ى امتحان مردم است; زیرا ارتباط مستقیم با امام (علیه السلام)براى همگان میسر نیست و نایب خاصى نیز وجود ندارد تا مردم به وسیله ى او بتوانند از آن حضرت، کسب تکلیف و پاسخ پرسش هاى شان را دریافت کنند.

در توصیف این برهه از زمان، تعبیرهاى بسیارى در روایات وارد شده است که از وجود فتنه هاى بسیار خطرناک حکایت دارد. بشر در این دوره، به دلیل بى توجهى به ارزش هاى اصیل الهى و انسانى، با وجود برخوردارى از زندگى به ظاهر زیبا، آراسته و مدرن به زندگى نکبت بارى دچار مى شود. بدین معنا که هر چند شکم ها سیر و زندگى پر زرق و برق خواهد بود، ولى روح ها مضطرب، نگران و سرگشته است و از دست دادن هدف و فلسفه ى درست زندگى، یکایک افراد بشر را به یأس و ناامیدى کشنده اى دچار مى سازد.

در فرهنگ اصیل اسلامى، براى پیش گیرى از دچار شدن به چنین وضعى، تحت عنوان «وظایف دوران غیبت»، رهنمودهاى بسیار مهمى از سوى پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) وائمه ى اطهار(علیهم السلام) ارایه شده است. رعایت این موارد، سبب در امان ماندن از خطر انحراف است; زیرا پاى بند نبودن به احکام الهى و از دست دادن ثبات فکرى و اعتقادى صحیح، سبب آلودگى به فتنه هاى آخر الزمان خواهد شد.

امید است با انجام وظایف و تکالیف مربوط به دوره ى غیبت، بتوانیم در شمار منتظران واقعى آن حضرت باشیم و هنگام ظهور مهدى موعود (عج)، شایستگى هم گامى با آن سوار سبزپوش را به دست آوریم.

بقیة الله خیر الکم ان کنتم مؤمنین

اسامى و القاب حضرت مهدى(عج)

اسامى و القاب حضرت مهدى(عج)

مرحوم ثقة الاسلام نورى در بیان اسماء شریفه امام عصر (علیه السلام)، با استناد به آیات و روایات و کتب آسمانى پیشین و تعبیرات راویان و تاریخ نگاران تعداد یکصد و هشتاد و دو اسم و لقب براى حضرت مهدى(علیه السلام)ذکر مىکند و مدّعى است که در این مقام، از استنباطهاى شخصى و استحسانهاى غیر قطعى خوددارى نموده است که در غیر این صورت چندین برابر این اسماء و القاب، قابل استخراج از کتب مختلفه بود. که از آن جمله است:

محمّد، احمد، عبداللّه، محمود، مهدى، برهان، حجّت، حامد، خلف صالح، داعى، شرید صاحب، غائب، قائم، منتظر و... .

کنیههاى آن حضرت عبارتند از: ابوالقاسم (هم کنیه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم))، ابوعبداللّه، اباصالح که مرحوم نورى ابو ابراهیم، ابوالحسن و ابوتراب را نیز از کنیههاى ایشان شمرده است.

در اینجا به ذکر پارهاى عناوین و صفات که در ضمن زیارتهاى مختلفه و ادعیه مربوط به حضرت مهدى (علیه السلام) مورد تصریح قرار گرفته است اشاره داریم، با این امید که دقّت و تأمّلى در آنها، ما را با شئونات مختلفه آن بزرگوار آشنا ساخته و مقاماتى را که غالباً از لسان معصومین(علیهم السلام) در ضمن این دعاها و زیارتها براى امام دوازدهم(علیه السلام)بر شمرده شده براىمان روشنتر سازد.

قابل ذکر اینکه تمام این عناوین و اوصاف بطور خاص در مورد حضرت مهدى(علیه السلام)وارد گردیده، اگرچه بسیارى از آنها در مورد سایر امامان بزرگوار اسلام(علیهم السلام)نیز مىتواند مصداق داشته باشد.

دیگر اینکه، آنچه ذکر مىشود نه به ادّعاى اسم یا لقب آن حضرت، بلکه به عنوان بهرهورى از تعابیر موجود در نصوص زیارت و دعاست، اعم از اینکه واژهاى مفرد یا جملهاى توصیفى باشد.

بقیّة اللّه: باقیمانده خدا در زمین.

خلیفة اللّه: جانشین خدا در میان خلایق.

وجه اللّه: مظهر جمال وجلال خدا، سمت و سوى الهى که اولیاى حق رو به او دارند.

باب اللّه: دروازه همه معارف الهى، درى که خدا جویان براى ورود به ساحت قدس الهى، قصدش مىکنند.

داعى اللّه: دعوت کننده الهى، فرا خواننده مردم به سوى خدا، منادى راستین هدایت الى اللّه.

سبیل اللّه: راه خدا، که هرکس سلوکش را جز در راستاى آن قرار دهد سر انجامى جز هلاکت نخواهد داشت.

ولى اللّه: سر سپرده به ولایت خدا و حامل ولایت الهى، دوست خدا.

حجة اللّه: حجّت خدا، برهان پروردگار، آن کس که براى هدایتِ در دنیا، و حسابِ در آخرت به او احتجاج مىکنند.

نور اللّه: نور خاموشى ناپذیر خدا، ظاهر کننده همه معارف و حقایق توحیدى، مایه هدایت رهجویان.

عین اللّه: دیده بیدار خدا در میان خلق، دیدبان هستى، چشم خدا در مراقبت کردار بندگان.

سلالة النّبوّة: فرزند نبوّت، باقیمانده نسل پیامبران.

خاتم الاوصیاء: پایان بخش سلسله امامت، آخرین جانشین پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم).

علم الهدى: پرچم هدایت، رایت همیشه افراشته در راه اللّه، نشان مسیر حقیقت.

سفینة النّجاة: کشتى نجات، وسیله رهایى از غرقاب ضلالت، سفینه رستگارى.

عین الحیوة: چشمه زندگى، منبع حیات حقیقى.

القائم المنتظر: قیام کننده مورد انتظار، انقلابى بىنظیرى که همه صالحان چشم انتظار قیام جهانى اویند.

العدل المشتهر: عدالت مشهور، تحقق بخش عدالت موعود.

السیف الشاهر: شمشیر کشیده حق، شمشیر از نیام بر آمده در اقامه عدل و داد.

القمر الزّاهر: ماه درخشان، ماهتاب دلفروز شبهاى سیاه فتنه و جور.

شمس الظلاّم: خورشید آسمان هستى ظلمت گرفتگان، مهر تابنده در ظلمات زمین.

ربیع الأنام: بهار مردمان، سر فصل شکوفایى انسان، فصل اعتدال خلایق.

نضرة الأیّام: طراوت روزگار، شادابى زمان، سرّ سرسبزى دوباره تاریخ.

الدین المأثور: تجسّم دین، تجسید آیین بر جاى مانده از آثار پیامبران، خودِ دین، کیان آیین، روح مذهب.

الکتاب المسطور: قرآن مجسّم، کتاب نوشته شده با قلم تکوین، معجزه پیامبر در هیئت بشرى.

صاحب الأمر: دارنده ولایت امر الهى، صاحب فرمان و اختیاردار شریعت.

صاحب الزمان: اختیار دارِ زمانه، فرمانده کل هستى به اذن حق.

مطهّر الأرض: تطهیر کننده زمین که مسجد خداست، از بین برنده پلیدى و ناپاکى از بسیط خاک.

ناشر العدل: برپا دارنده عدالت، بر افرازنده پرچم عدل و داد در سراسر گیتى.

مهدى الامم: هدایتگر همه امّتها، راه یافته راهنماى همه طوایف بشریت.

جامع الکَلِم: گردآورنده همه کلمهها بر اساس کلمه توحید، وحدت بخش همه صفها.

ناصر حق اللّه: یاریگر حقِ خدا، یاورِ حقیقت.

دلیل ارادة اللّه: راهنماى مردم به سوى مقاصد الهى، راه بلد و راهبر انسانها در راستاى اراده خداوند.

الثائر بأمر اللّه: قیام کننده به دستور الهى، بر انگیخته به فرمان پروردگار، شورنده بر غیر خدا به امر خدا.

محیى المؤمنین: احیاگر مؤمنان، حیاتبخش دلهاى اهل ایمان.

مبیر الکافرین: نابود کننده کافران، درهم شکننده کاخ کفر، هلاک کننده کفار.

معزّ المؤمنین: عزّت بخش مؤمنان، ارزش دهنده اهل ایمان.

مذلّ الکافرین: خوار کننده کافران، درهم شکننده جبروتِ کفر پیشگان.

منجى المستضعفین: نجات دهنده مستضعفان، رهایى بخش استضعاف کشیدگان.

سیف اللّه الّذى لاینبو: شمشیر قهر خدا که کندى نپذیرد.

میثاق اللّه الّذى أخذه: پیمان بندگى خدا که از بندگان گرفته شده.

مدار الدهر: مدار روزگار، محور گردونه وجود، مرکز پیدایش زمان.

ناموس العصر: نگهدارنده زمان، کیان هستى دوران.

کلمة اللّه التامه: کلمه تامّه خداوند، حجّت بالغه الهى.

تالى کتاب اللّه: تلاوت کننده کتاب خدا، قارى آیات کریمه قرآن.

وعداللّه الّذى ضمنه: وعده ضمانت شده خدا، پیمان تخلّف ناپذیر الهى.

رحمة اللّه الواسعة: رحمت بىپایان خدا، لطف و رحمت بىکرانه پروردگار رحمت گسترده حق.

حافظ اسرار رب العالمین: نگهبان اسرار پروردگار، حافظ رازهاى ربوبى.

معدن العلوم النبویّه: گنجینه دانشهاى پیامبرى ـ خزانه معارف نبوى.

نظام الدین: نظام بخش دین.

یعسوب المتقین: پیشواى متقین.

معزّ الاولیاء: عزت بخش یاران.

مذلّ الأعداء: خوار کننده دشمنان.

وارث الانبیاء: میراث بر پیامبران.

نور ابصار الورى: نور دیدگان خلایق.

الوتر الموتور: خونخواه شهیدان.

کاشف البلوى: بر طرف کننده بلاها.

المعد لقطع دابر الظلمه: مهیّا شده براى ریشه کن کردن ظالمان.

المنتظر لاقامة الأمت و العوج: مورد انتظار براى از بین بردن کژیها و نادرستىها.

المترجى لازالة الجور و العدوان: مورد آرزو براى بر طرف کردن ستم و تجاوز.

المدّخّر لتجدید الفرائض و السنن: ذخیره شده براى تجدید واجبات و سنن الهى.

المؤمّل لاِحیاء الکتاب وحدوده: مورد امید براى زنده ساختن دوباره قرآن و حدود آن.

جامع الکلمة على التقوى: گرد آورنده مردم بر اساس تقوى.

السبب المتصل بین الأرض و السماء: واسطه بین آسمان و زمین، کانال رحمت حق بر خلق.

صاحب یوم الفتح و ناشررایة الهدى: صاحب روز پیروزى و بر افرازنده پرچم هدایت.

مؤلف شمل الصلاح و الرضا: الفت دهنده دلها بر اساس رضایت و درستکارى.

الطالب بدم المقتول بکربلا: خونخواه شهید کربلا.

المنصور على من اعتدى علیه وافترى: یارى شده علیه دشمنان وافترا زنندگان.

المضطرّ الّذى یجاب اذا دعى: پریشان و درماندهاى که چون دعا کند دعایش مستجاب شود.

حضرت مهدى(عج) و قرآن

حضرت مهدى(عج) و قرآن

الف) همپاى قرآن:

اینکه پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) در سفارش مشهور خویش فرمود: «انى تارک فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتى ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا ابداً»( [12] ) و بدین سان بر همپایى و همراهى خاندان خویش سلاماللّه علیهم با قرآن کریم، تأکید نمود، دلالت بر این دارد که در زمان ما، کتاب خدا قرآن کریم جز در کنار مهدى آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) که یگانه ذخیره و باقیمانده این دودمان پاک است، کتاب هدایت انسانها نتواند بود و از گمراهى و سرگردانى مردم، جلوگیرى نتواند کرد.

و نیز اینکه رسولخدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «علىّ مع القرآن و القرآن مع علىّ لایفترقان حتى یردا على الحوض»( [6] ) با توجه به اینکه دراین عصر، وصایت و وراثت حضرت على(علیه السلام) در همه مقامات ولایتى و شئونات هدایتىاش تنها از آن حضرت مهدى (علیه السلام)مىباشد، بر چنین همراهى و همپایى و معیّتى، بین او و قرآن نیز دلالت دارد.

 

ب) شریک قرآن:

همه ائمه بزرگوار، «شرکاء قرآن کریم» شمرده شدهاند( [7] ) چنانکه بطور ویژه در یکى از زیارتهاى مخصوصه حضرت مهدى (علیه السلام) با تعبیر «السلام علیک یا شریک القرآن» از ایشان یاد شده است.

 

ج) تلاوت کننده و ترجمان قرآن:

از آن رو که تلاوت آیات کتاب خدا بهترین وسیله انس باخداست، و براى مقرّبان درگاه حق هیچ لذّتى بالاتر از خواندن قرآن و تدبّر در آن نیست، حضرت مهدى (علیه السلام) که در این دوران والاترین درجات انس و بالاترین مقامات قرب الى اللّه را داراست، شایستهترین کسى است که به عنوانِ «یا تالِىَ کتابِ اللّه و ترجمانَه»( [8] ) مىتواند مورد خطاب قرار گیرد.

د) قرائت کننده و تفسیرگر قرآن:

براى قرائت و تفسیر قرآن کریم چه کسى شایستهتر از حضرت مهدى(علیه السلام)است که در این زمان «چراغ هدایت» و «حامل علوم قرآن» و «نگاهبان گنجینه دانش الهى» و «حافظ سرّ خدا» تنها اوست و «امانات نبوّت» و «ودیعتهاى رسالت» در این عصر تنها به او سپرده شده است؟( [9] ) اوست که قرآن را چونان که پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) و على (علیه السلام)قرائت مىکردند، قرائت مىکند و آنچنان که خداى محمد و على (علیهما السلام)مىپسندد و مقرر فرموده است، تفسیر مىنماید.

«السلام علیک حین تقرء و تبیّن»( [10] ).

چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنیدن***به رخت نظاره کردن، سخن خدا شنیدن

 

هـ ) تعلیم دهنده احکام قرآن:

... صاحب الزّمان و مُظهر الایمان و مُلقِّن احکام القرآن...( [11] )

«سلام خدا بر صاحب الزمان و آشکار کننده ایمان و تلقین و تعلیم دهنده احکام قرآن.»

 

و) احیاگر قرآن:

در آخر الزمان که سنّتهاى قرآنى به فراموشى سپرده شده و بسیارى از معارف این کتاب الهى از سوى کژ اندیشان به تحریف و تبدیل کشیده شده و حیات و حیات آفرینى آیاتش، در حصار جهل و هوس دنیا پرستان نادیده گرفته شده است، مهدى (علیه السلام)مىآید تا احیاگر این معجزه جاوید باشد و اسلام و مسلمین را در پرتو انوار فروزان آن جانى تازه بخشد.

«اللهمّ جدّد به ما امتحى من دینک و أحىِ به ما بُدّلَ من کتابک و أظهر به غُیّر من حکمک».( [12] )

«خدایا از دینت آنچه به نابودى گراییده بوسیله او تجدید فرما. و از کتابت آنچه دگرگونى و تبدیل پذیرفته بوسیله او احیا کن. و از احکامت آنچه را که تغییر یافته بوسیله او آشکار گردان.»