صلی الله علیک با ابا عبد الله

یا صاحب الزمان یا شریک القرآن والامام انس والجان

صلی الله علیک با ابا عبد الله

یا صاحب الزمان یا شریک القرآن والامام انس والجان

ترسو بودن قاتلان امام حسین علیه السلام

زنـدگـى آدمـى بـه گـونـه‌اى اسـت کـه گـاه از سوى برخى انسان‌ها یا پدیده‌هاى طبیعى در مـعـرض خـطـر قـرار مـى‌گـیـرد و اگـر فـرد بـا تـدبـیـر و شـهـامـت، از جـان و مـال و آیـیـن خـویـش دفـاع نـکند، آسیب‌هایى جبران‌ناپذیر به او مى‌رسد. دست توانمند آفرینش بدین منظور، قوّه غضب را در انسان آفریده تا در برابر انواع خطرها از خویشتن دفاع کند. در رویـداد کـربـلا بـیـشـتـر مـردم از ایـن نعمت الهى سود نبردند و در برابر ارعاب حکومت اموى تـسـلیـم شـدنـد و از یـارى رسـانـدن بـه حق باز ایستادند. تاریخ نویسان آورده‌اند که روزى عبیدالله بن زیاد، اشراف کوفه را گرد آورد و خطاب به آنان گفت: «آنان را که از ما پیروى مـى‌کـنند وعده دهید و نافرمانان را از سپاهیان یزید ـ که از شام خواهند آمد ـ بترسانید.» اشراف نیز رفتند و خویشان و نزدیکان خود را از سپاه خیالى شام بیم دادند و از گرد مسلم پراکندند و تـرس نـابـجاى آنان سبب شد که نیرنگ عبیدالله کارگر افتد و انبوه جمعیتى که با مسلم بیعت کـرده بودند، همگى بر بیعت خویش پاى نهند و فرستاده امام حسین (علیه السلام) را در برابر عبیدالله و یارانش تنها گذارند.(1)  

پی‌نوشت: 1- مقتل، ابومخنف، ص 45 ـ 47. برگرفته از کتاب عبرت‌های عاشورا، علی اصغر الهامی‌نیا .

انسان و اندیشه درباره قیامت

  تصویری از قیامت ! « لَا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ » سوگند به روز قیامت ، و سوگند به (نفس لوامه و) وجدان بیدار و ملامت‏گر (که رستاخیز حق است). آیا انسان مى‏پندارد که‏هرگز استخوان‏هاى او را جمع نخواهیم کرد. مساله قیامت و معاد، مورد قبول پیروان همه ادیان است; حتى آنان‏که بر اساس فطرت، ماوراء الطبیعه را پذیرفته‏اند بدان معتقدند. پیشوایان معصوم ما علیهم السلام مسئله دنیا و آخرت و کیفر وپاداش را با تعبیرهاى گوناگون بیان کرده‏اند که همه آن‏ها در واقع،تفسیر و تبیین آیات قرآنى است. آن بزرگواران در جمله‏هاى کوتاه،معانى بلندى را به ره‏جویان ارائه کرده‏اند تا آنان که در پى یافتن‏حقیقت‏اند بدان دست‏یابند و از وادى تباهى جان به در برند. بیان معصوم به گونه‏اى است که هیچ جاى ابهام باقى نمى‏گذارد و بااندکى تامل انطباق آن با قرآن بر ما آشکار مى‏شود. یکى از سخنان عمیق و پرمعنا، این فرمایش امام هادى(ع) است که‏مى‏فرماید: «الدنیا سوق ربح فیها قوم و خسر فیها آخرون; دنیا چونان بازارى است که گروهى در آن سود مى‏برند و دسته‏اى‏زیان‏کارند.» امیرمومنان(ع) مى‏فرماید: «الیوم عمل و لاحساب و غداحساب و لاعمل;امروز (دنیا) وقت عمل است و نه جاى بازخواست و فردا(قیامت) روز بازخواست و حسابرسى است و نه جاى عمل.» هنگامى که‏این دو جمله نورانى را کنار آیه «کل نفس بما کسبت رهینه‏» قراردهیم، درمى‏یابیم که هیچ تباین و اختلافى میان آن‏ها وجود ندارد، جزدر لفظ «اما» و مفهوم یکى است و آن بازگشت‏به محضر عدل الهى وحضور در عرصه قیامت‏به منظور کیفر و پاداش; همان چیزى که آیات‏آغازین، به آن پرداخته است. در جاى دیگرى از سخنان على(ع) مى‏خوانیم: «جان‏هاى‏تان ارزش‏مندندآن‏ها را به کم‏تر از بهشت نفروشید.» داد و ستدى که مورد نظر امام‏است، همان بندگى و فرمان‏بردارى از خداوند و پیروى از احکام است وعملى که بر اساس رهنمودهاى بزرگان و متکى به آیات قرآن باشد بهشت‏را به ارمغان مى‏آورد. کسى که در این خاکدان، دامان به گناه آلوده‏نکند و فرصت نبازد همانند کشاورزى است که زمانى را به کاشت و داشت‏مى‏پردازد، تا زمان برداشت فرا رسد، اعمال انسان، چونان بذرى است‏که روزى ثمر مى‏دهد. و این، مفهوم روایت است که: «الدنیا مزرعه‏الاخره‏». جان‏هاى‏تان ارزش‏مندندآن‏ها را به کم‏تر از بهشت نفروشید. مخاطبان آیه «کلوا واشربوا هنیئا بما اسلفتم فى الایام الخالیه;بخورید و بنوشید، گواراتان باد به [پاداش] آن‏چه در روزهاى گذشته‏انجام دادید.» جز پاکان و کسانى که در دنیا راه صلاح پیمودند،نیستند، چرا که پرهیز از گناه چنین پاداشى دارد. آنان که سر به فرمان خدا و رسول نهادند و وعده‏هاى الهى را با یقین‏پذیرفتند شایسته چنین خطابى هستند. اما کسانى که ره‏توشه‏اى‏برنگرفته و خویش را آماده حساب‏رسى نکرده کجا سزاوار چنین‏پاداشى‏اند. آن چه که در کلام معصوم آمده و به انسان پیام داده که‏خویشتن را به کم‏تر از بهشت نفروشید، تنها در اعمال نیک تبلورمى‏یابد: خدمت‏به بى‏نوایان، یارى زیردستان و تن دادن به مشکلات وبردبارى در گرفتارى‏ها از مصادیق کارهاى نیک است که انسان را به‏درجه‏اى مى‏رساند که در قیامت، خطاب مى‏شود که: «سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبى الدار; درود بر شما به [پاداش]آن چه صبر کردید، راستى چه نیکوست فرجام آن سراى‏». اگر اندکى به آخرت بیندیشیم و گوش دل به سخنان رسولان هدایت‏بسپاریم، یقینا تردید نخواهیم داشت که ما نیز در آن روز باید به‏انتظار بنشینیم تا کیفر کردار و یا پاداش اعمال خود را ببینیم;روزى که هر کس دل مشغول گرفتارى خویش است و بدون توجه به عزیزان‏خود که عمرى را در کنار آنان سپرى کرده و با آنان انسى داشته، درپى یافتن راه گریز است، اما افسوس که بدان دست نمى‏یابد. ترسیم صحنه قیامت قرآن کریم آن صحنه هولناک را این گونه ترسیم مى‏فرماید: « یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ لِکُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ ; روزى که آدمى از برادرش و از مادرش و پدرش‏و از همسرش و پسرانش مى‏گریزد در آن روز، هر کسى از آنان را کارى‏است که او را به خود مشغول مى‏دارد. » در جاى دیگر به توصیف آن‏روز پرداخته و مى‏فرماید: « تَعْرُجُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِیلًا إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدًا وَنَرَاهُ قَرِیبًا یَوْمَ تَکُونُ السَّمَاء کَالْمُهْلِ وَتَکُونُ الْجِبَالُ کَالْعِهْنِ وَلَا یَسْأَلُ حَمِیمٌ حَمِیمًا ; فرشتگان و روح در روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است‏به سوى «او» بالا مى‏روند، پس صبر کن، صبرى نیکو. زیرا آنان[عذاب] را دور مى‏بینند. و [ما] نزدیکش مى‏بینیم. روزى که آسمان‏هاچون فلز گداخته شود. و کوه‏ها چون پشم زده گردد. و هیچ دوست صمیمى‏از دوست صمیمى [حال] نپرسد.» در چنین روز وانفسایى، مردم به دودسته تقسیم مى‏شوند: گروهى رستگار و مشمول آیه کریمه «فى عیشه‏راضیه‏» اند و دسته دوم که توشه‏اى براى آن روز برنگرفته‏اند بانگ‏برآرند که: «یا لیتها کانت القاضیه; اى کاش آن [مرگ] کار را تمام‏مى‏کرد.» و «انا انذرناکم عذابا قریبا یوم ینظر المرء ما قدمت‏یداه و یقول الکافر یا لیتنى کنت ترابا; ما شما را از عذابى نزدیک‏هشدار دادیم، روزى که آدمى آن چه را با دست‏خویش پیش فرستاده است‏بنگرد، و کافر گوید: کاش من خاک بودم. » دسته اول روزگار دنیایى‏خود را به سلامت‏سپرى کردند و آن‏چه در توان داشتند در خدمت‏به خلق‏خدا به کار مى‏گرفتند و امروز به دلیل سبک بارى، حسابى نه چندان‏سخت پس مى‏دهند و به لطف و رحمت همیشگى الهى مى‏پیوندند: «فسوف یحاسب حسابا یسیرا و ینقلب الى اهله مسرورا; به زودى‏اش‏حسابى بس آسان کنند و شادمان به سوى کسانش باز گردد.» ادامه این مطلب را در شماره آتی با عنوان « گزارشی از حال انسانها در قیامت » دنبال کنید. نوشته : آیت الله عباس محفوظى

آموزش اسم اعظم

همگی تا بحال درباره اسم اعظم خدا چیزهایی شنیدهایم. گاه آرزو کرده ایم وای کاش گفته ایم که چه می شد ما هم به این اسم اکسیری دست می یافتیم تا به آرزوهای نایاب و محال خویش دست می یافتیم. اما اندکی بعد به ذهنمان خطور می کرد که دست ما کوتاه و خرما برنخیل! اما این دریغ و افسوس سرایی ها خیلی در منطق اسلام جایی ندارد.اگر تلاش کنی به حقیقت اسم شریف اعظم در جوانی هم دست خواهی یافت . این نوشتار که بر گرفته از قلم گرانسنگ مرحوم علامه طباطبایی است ،برآن است تا پرده از اسم اعظم الهی برگرفته و راز دستیابی به آن را بیاموزد. 1- نکته‏ای در مورد اسم اعظم از مرحوم علامه طباطبائی رحمه‏الله. جناب علامه (ره)در المیزان می‏فرمایند: اسمای الهی و مخصوصاً اسم اعظم گرچه در جهان موثرند و اسباب برای نزول فیض و رحمت های الهی می‏باشند ولی تاثیر اولاً و بالذات از ذات حق تعالی در این عالم است که از فلان زبان دال بر آن حقایق و یا تاثیر به معنای مفهوم متصور در اذهان باشد. معنای این سخن آن است که خدای سبحانه فاعل و بوجود آورنده همه اشیا است و به وسیله صفت کریمی که اسم مناسب با فعل است تاثیر می‏کند نه تاثیر وی از آن لفظ اسم یا صورت مفهوم در ذهن یا صفت دیگری غیر از ذات باشد. جز آنکه حق سبحانه در قرآن کریم بر طبق آیه کریمه «اجیب دعوة الداع اذا دعان» وعده داده است که 1- هر کس مرا بخواند من اجابت می‏کنم و این دعا متوقف بر دعا و خواست حقیقی است. 2-و اینکه دعا و طلب از حق سبحان باشد، نه از غیر وی. اسمای الهی و مخصوصاً اسم اعظم گرچه در جهان موثرند و اسباب برای نزول فیض و رحمت های الهی می‏باشند ولی تاثیر اولاً و بالذات از ذات حق تعالی در این عالم است که از فلان زبان دال بر آن حقایق و یا تاثیر به معنای مفهوم متصور در اذهان باشد. پس هر کس از تمام اسباب مقطع شد و برای حاجتی از حوایج به پروردگار خویش متصل شود، وی به حقیقت آن اسم مناسب با حاجت خویش متصل می‏شود، آنگاه آن اسم زیبای خدا مطابق با حقیقتش تاثیر می‏کند و دعا مستجاب می‏گردد و این حقیقت دعاست. بنابراین به لحاظ حال اسمی که دعاکننده و نیایشگر به آن منقطع و متوسل شود تاثیر به خصوص یا عموم صورت می‏گیرد و این اسم، اسم اعظم می‏باشد و همه اشیاء منقاد و فرمانبردار آن حقیقت می‏شوند و دعای نیایشگر در مورد هر چه که بخواهد مستجاب شود. نه آنکه اسم لفظی که از زبان وگلو خارج می شود یا مفهومی که از اسم اعظم به ذهن می آید منظور روایات امامان (علیهم السلام)باشد .مراد از اینکه حق تعالی اسم اعظم را به پیامبری از انبیاء و یا بنده‏‏ای از بندگان آموخت یا چیزی از اسم اعظم به وی داد آن است که راه انقطاع به سوی حق سبحانه به واسطه آن اسم برای وی باز شود و اگر اسمی لفظی، و معنای مفهومی، در آنجاست فقط به خاطر آن است که الفاظ و معانی وسایل و اسباب حفظ حقایق هستند. خلاصه مطلب: 1) اسم اعظم حقیقت و یا حقایقی در عالم تکوین است. 2) انسان با اتصال با آن می تواند موثر شود. 3) راه اتصال انقطاع به وی می‏باشد. 4) ولی و یا نبی علیه‏السلام می‏تواند مظهر آن اسم شود. 5) اسمای جزئیه مطابق حالات و خواسته‏های نیایشگر با هم تفاوت دارند، بنابراین اسم اعظم نسبت به همه با خواسته‏های متفاوت یکی نیست یعنی وقتی بیمار بگوید: «یاالله» یعنی ای خدای شفا دهنده گرچه کلمه «الله» و امثال آن را آوره است. توقع از الفاظ بدون رسیدن به حقایق خام طمعی است بنابراین بکوش ای برادر تا مظهر بت اسمای عظام الهی پیدا کنی و یا حقایق عالم متحد شوی گرچه الفاظ هم به اندازه سعه بی‏تاثیر نیستند. نتیجه گیری: اما شاید بپرسید معنای انقطاع که مقدمه دستیابی به حقیقت اسم اعظم است چیست؟برای پاسخ به این پرسش ابتدا بخشی از ابیات شاعر فرزانه فخرالدین عراقی راباهم می خوانیم: ای طـالب اسم اعـظم، ایـن نام بـگـشـا در این طلـسـم مـحکم مـفـتـاح جهـان گـشا به دست آر مـعـنـی صریـح و اسم مـبـهـم بینی که همه به تو مضاف است بینی که تویی خود اسم اعظم در جـام جـهــان نـمــای بــاقـــی می‌بـیـن رخ جـان فزای ساقی سلطان سرای عشق فرمود: پپاک است سرای ما ز اغیار یـعـنـی کـه بـجـز حـقیقت او در دار وجــود نـیـسـت دیـــار فی‌الجمله، ز غیر دیده بر دوز این است طــریـق اهل انـوار در جــام جـهـان نـمـای باقی هر کس مرا بخواند من اجابت می‏کنم و این دعا متوقف بر دعا و خواست حقیقی است. اگر انفطاع راه دستیابی به اسم اعظم خداست،باید راه انقطاع را آموخت .در حدیث قدسی آمده است: انا عند منکسره قلوبکم ومندرسه قبورکم ترجمه:همانا من در نزد دل شکستگان هستم ودر گورستان های غبار گرفته می دانی چرا؟جواب بسیار ساده است هر گاه دل ازغبار غیر خالی کردی ،دلدار در آن خانه جلوس خواهد کرد که در حدیث قدسی فرمود:انا جلیس من ذکرنی وهرگاه از مظاهر تمدن انسانی تکبر آور فاصله گرفته به همان اندازهبه خدا نزدیک شده ای .گاه در زیارت اهل قبور این حال و حالت دست می دهد ،گاه در خلوتی از دیگران وچه بسا برفراز آسمانها در هواپیمایی نشسته باشی چون یار اقرب من حبل الورید است. یکی دیگر از راه های دستیابی به ا نقطاع توجه به فقر ذاتی ودائمی ما به خداست.این نیاز هیچگاه برطرف نمی شود.آیا ندیده ای فقیر با چه حالت انکسار و دلشکستگی در خواست می کند؟در قرآن می خوانیم: یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ترجمه: اى مردم، همه شما به خدا نیازمندید و خداست که بى‏نیاز و ستوده صفات و افعال است (او خالق و حافظ و رازق بشر است پس اینان نیازمند مطلق و او غنى مطلق است) حال برای مطالعه بیشتر شما را به کتاب آزادی معنوی شهید مطهری ،مقالات عبادت ودعا ارجاع می دهیم و یاآنکه با آغاز ماه مبارک رمضان این مجموعه مقاله را تقدیم شما خواهیم کرد.