صلی الله علیک با ابا عبد الله

یا صاحب الزمان یا شریک القرآن والامام انس والجان

صلی الله علیک با ابا عبد الله

یا صاحب الزمان یا شریک القرآن والامام انس والجان

سخن روز

بسم الله الرحمن الرحیم

 

روایت شده: یکی از یاران امیرالمومنین علیه السلام که او را همام می گفتند و مردی عابد بود به حضرت عرضه داشت: اهل تقوا را چنانکه گویی آنان را می بینم برای من وصف کن. امام در پاسخ او درنگ کرد، سپس فرمود: ای همام، تقوای الهی پیشه کن و کار نیک انجام بده، زیرا خداوند با اهل تقوا و اهل کار نیک است. همام به این مقدار سخن قناعت نکرد و حضرت را قسم داد. حضرت خدا را سپاس و ثنا گفت و بر پیامبر - که درود خدا بر او و آلش باد – درود فرستاد و سپس فرمود:

اما بعد، خداوند پاک و برتر مخلوقات را آفرید در حالی که از اطاعتشان بی نیاز، و از گناهشان ایمن بود، زیرا عصیان عاصیان به او زیان نمی رساند، و طاعت مطیعان او را سود نمی دهد. پس روزی آنان را در میانشان تقسیم کرد، و هر کس را در دنیا در جایی که سزاوار بود قرار داد. پرهیزکاران در این دنیا اهل فضائل اند، گفتارشان صواب، پوشاکشان اقتصادی، و رفتارشان افتادگی است. از آنچه خدا بر آنان حرام کرده چشم پوشیده، و گوشهای خود را وقف دانش با منفعت نموده اند. آنان را در بلا و سختی و آسایش و راحت حالتی یکسان است، و اگر خداوند برای اقامتشان در دنیا زمان معینی را مقرر نکرده بود از شوق به ثواب و بیم از عذاب به اندازه چشم به هم زدنی روحشان در بدنشان قرار نمی گرفت.

خداوند در باطنشان بزرگ، و غیر او در دیدگانشان کوچک است. آنان با بهشت چنانند که گویی او را دیده و در فضایش غرق در نعمتند، و با عذاب جهنم چنانند که گویی آن را مشاهده نموده و در آن معذبند. دلهایشان محزون، همگان از آزارشان در امان، بدن هاشان لاغر، نیازهایشان سبک، و نفوسشان با عفت است. روزی چند را در راه حق صبر کردند که برای آنان راحتی جاوید به دنبال آورد، این است تجارتی سودآور که خداوند برای آنان مهیا نمود.

دنیا آنان را خواست و آنان آن را نخواستند، به اسارتشان کشید و آنان با پرداخت جانشان خود را آزاد کردند.

به هنگام شب برای عبادت برپایند، در حالی که اجزای قرآن شمرده و سنجیده تلاوت کنند، خود را به آیات قرآن اندوهگین ساخته، و داروی دردشان را از آن برگیرند. . چون به آیه ای بشارت دهنده بگذرند به مورد بشارت طمع کنند، و روحشان از روی شوق به آن خیره گردد، و گمان برند که مورد بشارت در برابر آنهاست. و چون به آیه ای بگذرند که در آن بیم داده شده گوش دل به آن دهند، و گمان برند شیون و فریاد عذاب بیخ گوش آنان است.

قامت به رکوع خم کرده اند، به وقت سجده پیشانی و دست و زانو و انگشتان پا بر زمین می گذارند، و از خداوند آزادی خود را از عذاب می طلبند. اما به هنگام روز، بردباران و دانشمندان و نیکوکاران و پرهیزکارانند. بیم از حق جسمشان را چون تیر تراشیده لاغر کرده، مردم آنان ر ا می بینند به تصور اینکه بیمارند، ولی بیمار نیستند، و می گویند دیوانه اند، در حالی که امری عظیم آنان را بدین حال درآورده.

به طاعت اندک خشنود نمی شوند، و طاعت زیاد را زیاد ندانند، بنابراین خود را به کوتاهی در بندگی متهم کنند، و از عبادت خود در وحشتند. هرگاه یکی از آنان را تمجید کنند ار آن تمجید بیم نموده و گوید: من از دیگران به خود آگاه ترم، و پروردگارم از خودم به من داناتر است؛ خداوندا، مرا به آنچه درباره ام گویند مگیر، و از آنچه می پندارند بهتر گردان، و زشتی هایی را که از من خبر ندارد بر من ببخش.

از نشانه های دیگرشان آن است که هر کدام را دارای نیرومندی در دین، دوراندیشی با نرمی، ایمان همراه با یقین، حرص در دانش، علم با بردباری، میانه روی در توانگری، فروتنی در عبادت، آراستگی در تهیدستی، بردباری در سختی، جویایی در حلال، نشاط در هدایت، و دروی از طمع بینی. در عین به جا آوردن اعمال شایسته ترسان است. شب می کند در اندیشه شکر، و روز می کند در اندیشه ذکر. شب را به سر می برد با خوف، و روز می نماید دلشاد: خوف از غفلتی که او را در آنچه بر او سنگین است از او پیروی نکند او نیز آنچه را که نفس به آن رغبت دارد به او نمی دهد.

روشنی چشمش در آن چیزی است که جاوید است، و بی رغبتیش در آن است که فانی شدنی است. بردباری را با دانش، و گفتار را با عمل آمیخته می کند. آرزویش کم و کوتاه، لغزشش اندک، دلش فروتن، نفسش قانع، خوراکش اندک، زندگیش آسان، دینش محفوظ، شهوتش مرده و خشمش فروخورده است. خیرش را متوقع، و از شرش در امانند.

اگر در میان غافلان باشد از ذاکرانش به حساب آرند، و اگر در میان ذاکران باشد در شمار غافلانش نیارند. از آن که بر او ستم کرده بگذرد، به آن که او را محروم نموده عطا کند، و با کسی که با او قطع رحم نموده صله رحم نماید. زبان دشنام ندارد، گفتارش نرم است، زشتیش پنهان، و خوبیش آشکار است، نیکی اش روی آورده، و شرش روی گردانده، در حوادث آرام، در ناخوشیها شکیبا، و در خوشیها شاکر است. بر دشمن ستم نمی کند، و به خاطر محبوبش مرتکب گناه نمی شود. پیش از حاضر کردن شاهد، خود اقرار به حق می نماید. امانت را تباه نمی کند، و آنچه را به یادش آرند به فراموشی نمی سپارد، احدی را با لقب زشت صدا نمی کند، به همسایه نمی زند، به بلاهایی که به سر مردم می آید شادی نمی نماید، در باطل وارد نمی شود، و از حق خارج نمی گردد. اگر سکوت کند سکوتش غمگینش نکند، و اگر بخندد قهقهه نزند، چون به او ستم روا دارند صبر پیشه سازد تا خدا انتقامش را بگیرد.

از خود در رنج است، و مردم از او در راحتند. در امر آخرت خود را به زحمت اندازد، و مردم را از جانب خود قرین آسایش کند. دوریش از آن که دوری می کند محض زهد و پاک ماندن، و نزدیکی اش به آن که نزدیک می شود به خاطر نرمی و رحمت است، دوریش از راه تکبر و خودخواهی، و نزدیکی اش از باب مکر و فریب نیست.

راوی گفت: چون سخن به اینجا رسید همام فریادی برکشید و جان داد. حضرت فرمود: به خدا قسم از چنین پیشامدی بر او می ترسیدم. سپس ادامه داد: اندرزهای رسا با اهلش اینگونه معامله می کند! یکی از حاضران فضول به حضرت گفت: خودت چه حالی داری؟ فرمود: وای بر تو، هر اجلی را وقت معینی است که از آن نمی گذرد، و علتی است که از آن تجاوز نمی کند. بازایست و دیگر اینچنین مگوی که این سخنی بود که شیطان بر زبانت جاری ساخت.

والسلام

حـج در قـرآن

حـج در قـرآن

«اِنَّ اوّل بیت وضع للناس للّذی ببکّة مبارکاً و هدی للعالمین فیه آیات بینات مقام ابراهیم و من دخله کان آمنا وللّه علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا و من کفرفانَّ اللّه غنی عن العالمین». 1

«تحقیقاً اولین خانه ای که برای انتفاع عبادی مردم نهاده شد، خانه ای است که در سرزمین بکّه(مکّه) قرار دارد. این خانه برای آن نهاده شد که منشأ برکات فراوان و هدایت جهانیان باشد، در این خانه نشانه های فراوانی بر توحید خداست; از آن جمله «مقام ابراهیم» ـ سلام اللّه علیه ـ است و هرکس وارد این سرزمین شد، شرعاً در امان است و حج این خانه از طرف خدا بر آنان که قدرت رفتن به سوی آن را دارند لازم گردیده و هرکس استطاعت داشته و مُشرّف نشود، کفر عملی ورزیده است. تحقیقاً ذات اقدس اله، از همه جهانیان بی نیاز است.»

ارتباط آیه، با آیات قبل:

خداوند قبلاً فرمود: «فاتّبعوا ملة ابراهیم حنیفاً و ماکان من المشرکین» 2، از ملّت ابراهیم پیروی کنید و او از مشرکین نبوده است. بدیهی است یکی از بارزترین مصادیق پیروی ملت ابـراهیم ـ سلام اللّه علیه ـ «حرمت نهادن به کعبه» است.

آنـگاه فـرمود: «اِنّ اوّل بیت وضع للناس ...». خطاب به یهودی هایی که مدعی بودند بر دین ابراهیم خلیل هستند می فرماید: اگر شما بر ملّت ابراهیم هستید، باید بنای ابراهیمی را نیز گرامی بدارید، آن را قبله و مطاف بدانید و اطرافش طواف کنید. روی این دوجهت آیه مزبور ، بعد از آیه «فاتبعوا ملّة ابراهیم...» آمده است.

شبهه اهل کتاب:

همچنین ظاهراً این آیه، ناظر به جواب شبهه دیگری است که از ناحیه اهل کتاب القا شد. آنها به مسلمانان می گفتند:

اولا نسخ روا نیست و نمی توان باطلی را در دین ابراهیم خلیل ـ ع ـ راه داد، قبله نمازگزاران بیت المقدس است، چنانکه شما مسلمانان نیز قبل از آمدن به مدینه به طرف آن نماز می خواندید، حال از این حکم خدا برگشته، به طرف کعبه نماز می خوانید، به این خیال که حکم قبله نسخ شده، در حالی که نسخ ممکن نیست.

ثانیاً: این را به دین ابراهیم ـ ع ـ نسبت می دهید و وی را مسلمان دانسته خود را پیرو او می دانید. شما امر باطلی را حق دانسته به ابراهیم استناد دادید و گفتید ما در این امر پیرو او هستیم علاوه برآنکه نسخ را مرتکب شدید.

جواب از شبهه اهل کتاب:

جوابی که از این شبهه داده می شود این است که: نسخ البته جایز بوده و هیچ استحاله ای در آن نیست. حکم اصلی، قبله بودن کعبه بود. «ان اول بیت وضع...» قبل از آن

حـج در قـرآن

«اِنَّ اوّل بیت وضع للناس للّذی ببکّة مبارکاً و هدی للعالمین فیه آیات بینات مقام ابراهیم و من دخله کان آمنا وللّه علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا و من کفرفانَّ اللّه غنی عن العالمین». 1

«تحقیقاً اولین خانه ای که برای انتفاع عبادی مردم نهاده شد، خانه ای است که در سرزمین بکّه(مکّه) قرار دارد. این خانه برای آن نهاده شد که منشأ برکات فراوان و هدایت جهانیان باشد، در این خانه نشانه های فراوانی بر توحید خداست; از آن جمله «مقام ابراهیم» ـ سلام اللّه علیه ـ است و هرکس وارد این سرزمین شد، شرعاً در امان است و حج این خانه از طرف خدا بر آنان که قدرت رفتن به سوی آن را دارند لازم گردیده و هرکس استطاعت داشته و مُشرّف نشود، کفر عملی ورزیده است. تحقیقاً ذات اقدس اله، از همه جهانیان بی نیاز است.»

ارتباط آیه، با آیات قبل:

خداوند قبلاً فرمود: «فاتّبعوا ملة ابراهیم حنیفاً و ماکان من المشرکین» 2، از ملّت ابراهیم پیروی کنید و او از مشرکین نبوده است. بدیهی است یکی از بارزترین مصادیق پیروی ملت ابـراهیم ـ سلام اللّه علیه ـ «حرمت نهادن به کعبه» است.

آنـگاه فـرمود: «اِنّ اوّل بیت وضع للناس ...». خطاب به یهودی هایی که مدعی بودند بر دین ابراهیم خلیل هستند می فرماید: اگر شما بر ملّت ابراهیم هستید، باید بنای ابراهیمی را نیز گرامی بدارید، آن را قبله و مطاف بدانید و اطرافش طواف کنید. روی این دوجهت آیه مزبور ، بعد از آیه «فاتبعوا ملّة ابراهیم...» آمده است.

شبهه اهل کتاب:

همچنین ظاهراً این آیه، ناظر به جواب شبهه دیگری است که از ناحیه اهل کتاب القا شد. آنها به مسلمانان می گفتند:

اولا نسخ روا نیست و نمی توان باطلی را در دین ابراهیم خلیل ـ ع ـ راه داد، قبله نمازگزاران بیت المقدس است، چنانکه شما مسلمانان نیز قبل از آمدن به مدینه به طرف آن نماز می خواندید، حال از این حکم خدا برگشته، به طرف کعبه نماز می خوانید، به این خیال که حکم قبله نسخ شده، در حالی که نسخ ممکن نیست.

ثانیاً: این را به دین ابراهیم ـ ع ـ نسبت می دهید و وی را مسلمان دانسته خود را پیرو او می دانید. شما امر باطلی را حق دانسته به ابراهیم استناد دادید و گفتید ما در این امر پیرو او هستیم علاوه برآنکه نسخ را مرتکب شدید.

جواب از شبهه اهل کتاب:

جوابی که از این شبهه داده می شود این است که: نسخ البته جایز بوده و هیچ استحاله ای در آن نیست. حکم اصلی، قبله بودن کعبه بود. «ان اول بیت وضع...» قبل از آن که سلیمان ـ سلام اللّه علیه ـ بیت المقدس را در فلسطین بنا کند، وجود مبارک ابراهیم خلیل ـ ع ـ کعبه را در مکه بنا نهاد و قبل از آن که بیت المقدس قبله باشد، کعبه هم قبله بود و هم مطاف; پس اگر ما از بیت المقدس به طرف کعبه برگشتیم، به همان قبله اول برگشته ایم; و این کار، سیره ابراهیم و انبیای ابراهیمی بود. ذات اقدس اله، وقتی جریان حضرت ابراهیم را شرح می دهد، می فرماید:

حضرت ابراهیم فرزند و همسر خود را در آن سرزمین سوزان و غیر قابل کشت آورده، گفت: خدایا! من ذریه ام را در کنار خانه تو قرار دادم!، تا نماز را اقامه نمایند، یعنی بهترین دودمان در برجسته ترین سرزمین مأمور اقامه نماز شده اند.

اِعْراب «مبارکاً» و «هدی» جمله «مبارکا» و «هدی» یا منصوبند بنابرحال از متعلق «ببکّة»; یعنی در حال مبارک و هدایت. یا حال است برای ضمیر«وضع»; یعنی «وضع مبارکاً و هدیً.» یا «للناس مبارکاً و هدی» یا، «للذّی ببکة مبارکاً و هدی». بر همه این احتمالات قابل تطبیق می باشد، یعنی کعبه هدایت است برای جهانیان که همه می توانند از این هدایت و برکت طرفی ببندند.

 که سلیمان ـ سلام اللّه علیه ـ بیت المقدس را در فلسطین بنا کند، وجود مبارک ابراهیم خلیل ـ ع ـ کعبه را در مکه بنا نهاد و قبل از آن که بیت المقدس قبله باشد، کعبه هم قبله بود و هم مطاف; پس اگر ما از بیت المقدس به طرف کعبه برگشتیم، به همان قبله اول برگشته ایم; و این کار، سیره ابراهیم و انبیای ابراهیمی بود. ذات اقدس اله، وقتی جریان حضرت ابراهیم را شرح می دهد، می فرماید:

حضرت ابراهیم فرزند و همسر خود را در آن سرزمین سوزان و غیر قابل کشت آورده، گفت: خدایا! من ذریه ام را در کنار خانه تو قرار دادم!، تا نماز را اقامه نمایند، یعنی بهترین دودمان در برجسته ترین سرزمین مأمور اقامه نماز شده اند.

اِعْراب «مبارکاً» و «هدی» جمله «مبارکا» و «هدی» یا منصوبند بنابرحال از متعلق «ببکّة»; یعنی در حال مبارک و هدایت. یا حال است برای ضمیر«وضع»; یعنی «وضع مبارکاً و هدیً.» یا «للناس مبارکاً و هدی» یا، «للذّی ببکة مبارکاً و هدی». بر همه این احتمالات قابل تطبیق می باشد، یعنی کعبه هدایت است برای جهانیان که همه می توانند از این هدایت و برکت طرفی ببندند.

توحید

بسم الله الرحمن الرحیم

اَلحَمدُلِلهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا کُنَّا لِنَهتَدِیَ لَو لاَ اَن هَدَانَاللهُ

ترجمه : ثنا و صفت مر خدای را که هدایت کرد ما را و اگر حضرت او جلت عظمته رهنمونی نمی فرمود، ما نبودیم که راه یابیم.

به عبارۀ دیگر : اگر او جل جلاله ما را به شاهراه مستقیم راه نمایی نمی کرد ما راهیاب نمی شدیم.

مقدمه :

حقیقتی را که در خلال این رسایل خوانندگان به وضاحت کامل به آن وارد می گردند به تاسی از آن، به اصلاح همه عیوب و نواقص ظاهری و باطنی خویش به یاری خداوند جل جلاله موفق می شوند، و حتی به رهنمایی های نیک فرد و اجتماع به کاملترین اسلوب ساده دسترس بسزایی می یابند .

انسان به رفع بدکنشتی های فطری، عنعنوی یا اجتماعی خود زمانی کامیاب می شود که عامل اصلی محرک شر را تشخیص کرده جلوگیری نماید و برعکس محرک اساسی خیر را نیروی لازم بخشیده جدی تر گرداند . بی شک تا حقایق مذکور را علماً ندانیم توفیق بدان ناممکن نماید .

ازینجاست که ذوات شریف فلاسفهء محقق و مدقق مؤمن به اتکای از (٦٦٦٦) آیات قرآن دست ناخوردهء اسلام و احادیث نبی علیه السلام، بادی انسان را حاوی دو اصل روح و نفس ثابت کرده، و در آن قلب را به مثابهء اشترنگ یا کمپیوتر جسد دانسته، و کارگردانی های الهامات ملکی و وساوس شیطانی را بر دل با استفاده از شعبهء حفظیهء مغز و حجرات قلب بسوی خیر یا شر فعال می دانند و دریافت این حقایق را متکی به هفت مطلب علمی وعینی ذیل وانمود کرده اند :

اول- روح : چنانکه میدانند کالبد انسان دارای روح حیات بخش جسم بوده و تا زمان موجودیت آن همه مالیکولها وا نساج بدن به طول اضافه از صدها سال منظم فعالیت داشته و نمی شارد و حواس خمسه با غیره حسیات کار خود را می نماید .

همینکه روح از جسد مفارقت کرد، بدن شخص از درک حواس دم در حال فاقد گشته و به طول سه تا هفت روز می ریزد و می پوسد، حتی مالکیت بر اموال و ارتباط اشخاص با غیره مختصات بشری از برکت روح در کالبد است .

 دوم - نفس : که از راه مرئی در تقویهء مالیکول های ضایع شده و رشد جسم رولگردانی بسزایی داشته، و چون ذاتاً پیدایش آن از جوهر زمین صورت گرفته لذا فراورده هایش را به هر نوع از انواع که ممکن بود و لو که چون تریاک کشنده و مرچ سوزنده و تنباکو تلخ هم باشد، به نحوی از انحا انسان آن را صرف می نماید. اما خوراکهای نامرئی نفس عبارت از انانیت، حرص بیجا، تفاخر به لباس، سیما، مسکن و غیره رذایل اخلاقی باشد .

سوم - ملک یا همکار روح : محرک این نیرو به طور اجمال چنین است که قوای روحانی چقدر عالی شود به همان اندازه الهامات ملکی بر شخص مستولی بوده، علامتش این باشد که از گفتار و کردار همچو اشخاص جز نیکویی و خیر خواهی به خود و بیگانه، کار نابجا دیده نمی شود.

چهارم -شیطان یا همکار نفس : برعکس اگر نفس قوی گردید، همه و همه قول و عمل همچو کسان به تلبیسات شیطان متکی بوده، و به محور منافع شخصی چرخیده، و تأمین امیال فاسد نفسانی و شهوانی، غایهء نهایی زندگی او محسوب گشته، و برای برآورده شدن و به دست آوردن این آرزوهای خبیث، پریشانی، سرگردانی و حتی تباهی اشخاص به دیدهء شان بی ارزش می نماید.

پنجم - قلب : محل کارگردانی هردو قوای روح و نفس یا ملک و شیطان بر اشترنگ دل یا کمپیوتر قلب باشد.

 ششم - مغز : به حکم شعبهء آرشیف یا حفظیهء حسیات بدن، و مطالب مربوط به قلب و اجراآت متعلق، به آن است که هم ملک و هم شیطان به استفاده از آن در تقویهء امور خیر و شر بر انسان تلقینات خوب و بد را مؤثر می سازند.

اکنون که بطور اجمال دانستند بادی بدن حاوی دو اصل روح و نفس و محرکین خیر و شر به اسم ملک و شیطان مطابق ارشادات قرآن و احادیث رسول علیه السلام است، و دو دستگاه کارگردانی قلب و مغز، بالنوبه به صفت دایرکتر و معاون جسد شمرده می شوند، در چنین صورتها طبیعی که قوای روحانی و نفسانی مدارک رشد به خصوص به خوش نیز دارند.

هفتم - غذای روح و نفس : آری، چنانکه میدانند جسد انسان از انواع خوراکه ها و مشروبات و غیره انرژی می گیرد، این چنین از اقسام عبادات و کارهای نیکو، روح قوی و عالیتر می شود . ضرورت به تذکر اظهار انواع اغذیه جسم نیست زیرا همه می دانند؛ اما بی مورد نخواهد بود تا از اقسام اغذیهء روح فشردهء آن را ارائه داریم.

بلی نیکویی هایی که بر تقویهء روح می گردند به دو اصل خلاصه می شوند :

اول - انواع طاعات مقید بشرط : که فقه شریف از عهدهء آن برآمده است.

دوم - عبادات بدون قید و شرط : مثل ذکر خداوند جل جلاله، و تماشای نندارتون دنیا، یعنی جمال و کمال صانع جل جلاله را از مصنوعات دیدن و آن را به مرتبهء ایمان در قلب جای دادن، و بالاثر حالات عجز و شکر را در خویش یافتن، و در نتیجه خدمت به خلق الله را برای خوشنودی او تعالی جل جلاله به غرض اعلای کلمة الله نمودن، و در مقابل مشکلات و مصایب راه حق صبر کردن، و بدون کدام تزلزل به عقیدهء راسخ توکل بر خدا جل جلاله داشتن، بطور عمده از فراورده های غذای روح باشد.

و این رسایل فقط برای نموی قوای روحانی از راه علم، به فلسفهء بسی عالی و منطقی به یاری خداوند جل جلاله تنظیم یافته، و به طرق ساده ایمان و روحانیت شما را چنان تقویه می بخشد، که هر دقیقه مصروفیت به آن معادل یکسال عبادت بوده و ساعتش به شصت سال طاعت مقبول به قول مخبر صادق صلی الله علیه و سلم همسری می نماید.

بکوشند تا مطابق مطالب تحت هر عنوان، که از اثر کثرت مطالعه، حقایق بر قلب تان فرو ریزد آن را تسوید کرده و به استادان این فن ارائه دارند و دریافت کثرت این دولت، اولین علامت بزرگداشت ارتقای قوای روحانی بوده و از آن رفته رفته مکاشفهء بعد چهارم، به یاری و مددگاری حضرت باری جل جلاله میسر می گردد.

ازینرو بر پیروان قرآن دست ناخوردهء اسلام لازم است تا همه رسایل و کتب منطوی بر این حقایق را بلاانقطاع بخوانند تا حقیقت را هرچه زودتر دریابند.

بِمَنِهِ وَ فَضلِهِ الکریم