پیشنمازی، یعنی آدم مسجد را واقعاً محل کار خودش بداند؛ قبل از وقت، حتی قبل از دیگران، به آنجا برود و اوضاع مسجد را ببیند؛ اگر اشکالاتی در وضع ظاهری مسجد هست، برطرف کند؛ سجادهاش را پهن نماید؛ منتظر مردم بماند که بیایند؛ با یک یک افرادی که میآیند، تا آنجایی که میتواند، تماس بگیرد؛ به آنها محبت بکند؛ از آنها احوالپرسی کند؛ اگر مشکلی دارند، در آن حدی که برایش میسور است، برطرف کند؛ نه اینکه پادوی کارهای خدماتی مردم بشود - در بعضی از مساجد، چنین چیزهایی وجود دارد که قطعاً غلط است - در آنجا بنشیند، مردم به او مراجعه بکنند، درد دل بکنند، خودش را بر مردم عرضه کند، در معرض مراجعات مردم قرار بدهد؛ نماز را که تمام کرد، برای مردم مسئله و تفسیری بگوید؛ حرفی بزند و بلند شود بیرون برود؛ یعنی اینطور ساعتی از وقت خودش را در اینجا صرف بکند.
به نظر من، اینطور پیشنمازی، یک فرد خیلی مفید و مؤثر و بابرکت و جلب کننده عواطف است. در سایه چنین پیشنمازی است که وقتی او به آن کسانی که با مسجدش سروکار و رفت و آمد دارند، حتی کسانی که وقت هم نمیکنند به مسجد بروند، اما دورادور میدانند و از دیگران شنیدهاند که این آقا، چه آقای خوبی است، اشاره کند که فلان کار باید انجام بگیرد، نه بودجه میخواهد، نه قدرت قانونی میخواهد و نه بخشنامه لازم دارد؛ آن کار طبق نظر و گفته او انجام خواهد گرفت. در مسجد دانشگاه، اگر این روحانی صاحب این مسجد شود و به آنجا برود و بنشیند بحث کند، حتماً دانشجویان جذب میشوند. البته ممکن است مدتی نیایند و عدهای هم بدجنسی کنند، لیکن اصلاً دانشجو به یک نفر که مثل پدر با او برخورد کند و مشکلاتش را مرتفع سازد، احتیاج دارد. اگر چنین روحانیانی در آنجا باشد، اصلاً امکان ندارد که دانشجویان مراجعه نکنند.